شعر
من اینجا در محیطی گنگ و وارون
من اینجا پشت درها بسته ماندم
میان اینهمه آنان رنگی
ملول و خالی و دل خسته ماندم
مرا گویند تا کی بندی دل
ز قید بندها دل رسته ماندم
گمانم روز فریاد است فریاد
سکوت سرکش لب بسته ماندم
خیال خسته ی شور و سرور است
ز مرز سرخ ایشان رسته ، ماندم
میان تویه تویه مرز دایر
میان دسته ی سردسته ماندم
تمامی میوه ها را برگرفتند
درون وهم سبز هسته ماندم
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و چهارم تیر ۱۳۸۷ ساعت توسط نصرا...خان
|
سلام...