من اینجا در محیطی گنگ و وارون

من اینجا پشت درها بسته ماندم

 

میان اینهمه آنان رنگی

ملول و خالی و دل خسته ماندم

 

مرا گویند تا کی بندی دل

ز قید بندها دل رسته ماندم

 

گمانم روز فریاد است فریاد

سکوت سرکش لب بسته ماندم

 

خیال خسته ی شور و سرور است

ز مرز سرخ ایشان رسته ، ماندم

 

میان تویه تویه مرز دایر

میان دسته ی سردسته ماندم

 

تمامی میوه ها را برگرفتند

درون وهم سبز هسته ماندم