به سرزمین اهورا رسید مژده ی سال
سخن نیوش چو سبزت کند نسیم شمال
سپاس ایزد و آنگه ستیز اهرمنان
بود طریقت ایرانیان نیک سگال
سال 87 برای هر کسی طعمی داشته و برای نصرا...خان طعمش طعم وصل بود ( حالا گیر ندهید که مگر وصل هم طعم دارد؟ خب معلوم است که طعم دارد). سال 87 سال موش بوده و نصرا...خان هم در یک حرکت سمبلیک محبوب خود را که زاده ی سال موش است به وصل خویش درآورده و دست در دست شهلابانوی خود زده. همین دیگر کفایت می کند که نصرا...خان از سالی که گذرانده راضی و خشنود باشد و البت سپاسگذار که به درآمده از یالقوزی. واقعه ای که شکر ایزد بسیار آسان تر از آنچه تصور می شد به انجام رسید؛ هر چند هنوز تا جشن عروسی شش ماهی پیش رو داریم.
نمی خواهم زیاد این مکتوب عیدانه را مطول کنم ، به هرحال دوستان وبلاگر می باید این آخر سالی به وبلاگ های بیشماری سر بزنند از خواندن عیدانه و تبریک نوروز، پس خلاصه می کنم.
از دیگر امور خاصه ی سال 87 برای ما همین فقره ی وبلاگ نویسی بوده و وبلاگ نویسان. موضوعی که سال 86 برای نصرا...خان سهل و ممتنع بود ولی در سال 87 و خاصه نیمه ی دوم آن به دغدغه ای تبدیل شد اعتیاد گونه که البت محسناتی داشت و خرده معایبی. اندر محسنات و مهم ترین آنها یافتن دوستانی بود که شاید اگر اجانب و کفار این فضا را ایجاد نمی نمودند هرگز نصیب ما که نصرا...خان باشیم ، نمی گشت.دوستانی که لحظاتی ناب و نیکو برای نصرا...خان فراهم نمودند و نصرا...خان ایشان را به قاعده دوست می دارد.
سر سفره ی نوروز شما با نصرا...خان خواهید بود ، شما نیز ما را به یاد داشته باشید که :
دوستان به که زما یاد کنند 
دل بی دوست دلی غمگین است.
نوروزتان پیروز و خجسته دوستان وبلاگی نصرا...خان. عیدتان مبارک.
                                                                                ارادتمند شما نصرا...خان