دوشنبه مکتوبی ازکرگدن میرزای وبلاگستان خواندیم که سوالی بود از اهالی وبلاگستان که چه فکر می کنند در باب دین، اسلام ،محمد، قرآن ،علی،فاطمه و باقی امامها؟
راستش بسیار خوشمان آمد از ایده ی ایشان و بسیار کنجکاو شدیم که کرگدن میرزا واهالی وبلاگستان چه فکر می کنند و رفتیم به خواست ایشان فکرکنیم و برگردیم.
صبح چهارشنبه بازگشتیم مکتوبات گرگدن میرزا را قرائت نمودیم و به قولی حالمان گرفته شد، چندان که بیش از این انتظارمان می رفت از ایشان و مکتوبشان.
عنوان مکتوب اول ایشان
تو چه فکر می کنی؟ بود ومکتوب پسین شان اینها بخشی از نظرات من است....ابتدا می پردازیم به دو واژه ی نظر و فکر ( فکر کردن) اول از نظر شروع می کنیم : به طور کاملن کلی دو روند یا قالب یا عرصه ی فرهنگی فکری در قدیم الایام شکل گرفت و زیر مجموعه ی جغرافیایی اش را شکل داد: فرهنگی هندو ژرمن و فرهنگ سامیان؛ در فرهنگ هندوژرمن که ایران نیز در جغرافیایش بود( حال بگذریم که بعدها چگونه با فرهنگ سامی ترکیب گشت) دیدن امری مقدس پنداشته می شد و در هم تندیده با تفکر چنان در هم تنیده که واژه گانی را پدید آورد که بار معنایی این هردو را با هم داشت فی المثل همین واژه ی دیدن که فرقش با واژه ی نگاه کردن در مستطر بودن تفکر در آن است.
به بینندگان آفریننده را 
نبینی مرنجان دو بیننده را ( فردوسی)
یا واژه ای روشن تر همچون نگرش که هم به فکر کردن ارجاع می نماید و هم به دیدین.حال جز این است که روند فکرکردن بر منطق استوار است و یا خود نوعی دستگاه منطقی ست.
خب می رسیم به مکتوب کرگدن میرزا . در کجای مکتوب ایشان پروسه ای فکری منطقی طی گردیده است؟در کجای مکتوب ایشان استدلالی یافت می شود که کمی قلقلکت بدهد و فکرت را مشغول کند که آیا چنین است یا چنان؟ کجای این مکتوب قادر است ما را به بحثی رهنمون سازد که نهایتن چیزی ازآن بیرون بیاید؟ سراسر این مکتوب غلیانی احساسی ست که متاسفانه با توهین هم همگام شده. به کلمات و جملاتی که در متن یک صفحه ای ایشان ذکر شده نگاهی بیندازید:
( آدم دین مدار توسری خور- هر چیز چرندی که دین بگوید- مجریان لجن مالی- خزعبلات دین- گند بالا آوردن- موس موس کردن حاکمان قدرقدرت الدنگ – شمشیر عربهای ملخ خور اسلام- ماجرای زاویه 165 درجه و غیره ....)
کدام نویسنده که می خواهد مبحثی را بگشاید و دیگران را در آن شریک کند از این کلمات و واژگان استفاده می کند؟
دلایل قوی باید و معنوی 
نه رگهای گردن به حجت قوی (سعدی )
شق دوم صحبتمان در باب احترام گذاشتن به عقاید دیگران است، البت نه به معنای دم برنزدن و سکوت در مقابل عقاید دیگران که برعکس نقد نمودن عقاید ایشان. هیچ تناقضی در احترام به دیدگاه دیگران و نقد نمودن عقایدشان نیست ،که خود احترامی ست به ایشان ،چندانکه ایشان را برای خود داخل اعتنا و اهمیت پنداشته ایم که به نقد و ارتقاء شان همت نهاده ایم.لیک در لیچاربارکردن و مورد توهین قراردادن عقاید و اسلاف و ژن و زمین و آسمان و اینکه چه می خورده اند و یا چه می خورند ،نه احترامی به عقاید دیگران است نه احترامی به خود و نه احترامی به آنان که خواهان به بحث کشیدنشان هستیم.

پانوشت: آنکه تف خونین بر دیگران می اندازد ، پیش از همه دهان خود را می آلاید. ( ریگ ودا)
پانوشت2: بحث بر سر این نیست که  با مطالبی که کرگدن فرموده اند موافقیم یا نه ؛شاید تمامی کسانی مکتوب ایشان را خوانده اند با فهوای کلام ایشان موافق باشند ، لیک آیا این توجیهی می تواند باشد از برای روش ارائه ی ایشان؟
پانوشت 3 : جناب کرگدن میرزا که ما را با شما الفت و حب فراوان است و می دانیم که ظرفتان بزرگتر از آن است که ما می پنداریم ؛ وقتی خوابتان می آید بخوابید و کتابت مباحثتان را بگذارید به گاه هوشیاری. 
ارادتمند شما نصرا...خان